دل نوشته
علی خسروی
من همان الاله سرخ به سنگر مانده ام
یادگار سروهای سرخ بی سر مانده ام
یادگار خون مردان مناجات و خطر
حالیادر اوج غربت های باور مانده ام
تا که با فوج ملاک اوج گیرم تاخدا
سینه سرخان مهاجر چشم بردر مانده ام
بس که روییده برگردم خارها از هر طرف
درمیان خیل کرکسها کبوتر مانده ام
زخمی حق ناشناسی های مشتی شب پرست
در هجوم بی امان خون و خنجر مانده ام
باد وخاک و اب واتش تا همیشه شاهدند
با چنین زخمی توان فرسا دلاور مانده ام
جان به جانان می دهد هر روز جانبازی وباز
داغ بردل اه بر لب چشم ها تر مانده ام
دشمن انجا پشت پرچین لانه دارد غافلان
می وزد از چارسو ی ظلمت ما منور مانده ام
مهربانا در خزان مهر تنهایم مخواه
ورنه بینی پیش پای خصم پر پر مانده ام
اخرین خاکریزم در هجوم صاعقه
از تفافل هایتان کبک ها در مانده ام
ای گیاه هرزه این جا جای رویش نیست نیست
من شهید زنده ام اما دروگر مانده ام
پاسدار حرمت خون شهیدانم هنوز
در هجوم بادهای هرزه سنگر مانده ام
علی (حمزه)